English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (8718 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contour U نقشه برجسته
contour map U نقشه برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
relief map U نقشه برجسته
topographic map U نقشه برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
mercator projection U نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
relief map U نقشه برجسته نما
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
noted U برجسته
relievo U برجسته
rilievo U برجسته
mainlining U برجسته
par excellence U برجسته
pre eminent U برجسته
illustrated U برجسته
ridged U برجسته
striking U برجسته
strikingly U برجسته
convex U برجسته
conspicuous U برجسته
pre-eminent U برجسته
staring U برجسته
laureate U برجسته
distinguished U برجسته
crowned U برجسته
outstandingly U برجسته
outstanding U برجسته
relief emboss U برجسته
eminent U برجسته
prosilient U برجسته
starring U برجسته
stereometric U خط برجسته
prominent U برجسته
illustrous U برجسته
raised U برجسته
in relief U برجسته
mainlined U برجسته
dominant U برجسته
kenspeckle U برجسته
illustrious U برجسته
primes U برجسته
primed U برجسته
prime U برجسته
torose U برجسته
stereometric U برجسته
predominant U برجسته
of d. U برجسته
mainlines U برجسته
mainline U برجسته
masterwork U برجسته
salient U برجسته
cordon bleu U برجسته
overriding U برجسته
swell U برجسته شیک
high relief U نقوش برجسته
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
projection welding U جوش برجسته
acrography U گچ کاری برجسته
in relief U بطور برجسته
swelled U برجسته شیک
milestone U مرحله برجسته
milestones U مرحله برجسته
distinguished U برجسته مهم
premiers U هنرپیشه برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
illustriously U برجسته وار
feats U کار برجسته
half relief U نیم برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
swells U برجسته شیک
eminently U بطور برجسته
feat U کار برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
predominantly U بطور برجسته
stereoscopic U برجسته بینی
signally U بطور برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
signalize U برجسته کردن
drop shadow U سایه برجسته
egregious U برجسته نمایان
salient pole U قطب برجسته
embossed U برجسته شده
bossing U ارباب برجسته
bosses U ارباب برجسته
bossed U ارباب برجسته
boss U ارباب برجسته
to stand out U برجسته بودن
to put forward U برجسته نمودارکردن
stereoscopic U برجسته بین
stereoscopics U برجسته نمایی
stucco relief U گچبریهای برجسته
bas relif U نقش کم برجسته
stand out U برجسته عالی
stand out U برجسته بودن
anaglyph U تزئینات برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
alto relievo U برجسته بلند
smatt U برجسته زیرکانه
to make one's mark U برجسته شدن
tyupical U نوبهای برجسته
topography U برجسته نگاری
humdingers U تفوق برجسته
humdinger U تفوق برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
front face U سطح برجسته
effigies U تصویر برجسته
emboss U برجسته کردن
embossed alphabet U الفبای برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
cordon bleu U آدم برجسته
fash butt welding U جوش برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
saleint U برجسته چشمگیر
raised figure طرح برجسته
relievo U برجسته کاری
effigy U تصویر برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
piece de resistance U فقره برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
personage U شخص برجسته
aegicrane U آذین برجسته سر
personages U شخص برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
bas relif U نقوش برجسته
projects U برجسته بودن
palmy U برجسته کامیاب
bas-relief U برجسته کاری
magnific U معروف برجسته
relief U برجسته کاری
project U برجسته بودن
projected U برجسته بودن
notbility U شخص برجسته
relief U حجاری برجسته
laureatel U شاعر برجسته
affigy U تصویر برجسته
leading U عمده برجسته
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
bigwig U شخص مهم و برجسته
bell-cast U [لبه ی برجسته بام]
bigwigs U شخص مهم و برجسته
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
bosomed U دارای سینه برجسته
snarling U بغرنجی برجسته کردن
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
noticeable U قابل ملاحضه برجسته
illustriously U بطور برجسته مشهورانه
high relief U نقش تمام برجسته
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
vectograph U عکس برجسته بینی
landmarks U واقعه برجسته راهنما
bank U قسمت برجسته سر پیچ
high light U نکات برجسته یا جالب
oner U شخص یا چیز برجسته
Recent search history Forum search
1diegesis
0ترجمه نقشه فرش به انگلیسی
0 ترسیم مسیر هواپیما توی گوشی
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com